دوباره لحظه در تكرار شب و سكوت و آئينه
نگاه من به دنبالت خيال خواب مي بينه
تو نيستي و به ياد تو دوباره واپسين لحظه
اگر چه اول راهم واسه من آخرين مرزه
يه احساسي به من ميگه تو برمي گردي اين خونه
صداي گريه هام امشب مثه فرياده بارونه
اگر چه خسته ي راهم از اين مسيره بي پايون
يه لحظه برنمي گردم محاله اينو باور كن
چقدر به ياد تو اينجا عبور لحظه كوتاهه
اگر چه دوري از دستام خيالت آخرين راهه
به حرمته همون عشقي كه قلبهامون به هم داره
دلم تا آخرين لحظه با خاطرت گرفتاره
به شوق ديدن چشمات حرومه خواب به چشمونم
دلم با هر تپش ميگه تو برمي گردي مي دونم
هواي خونه باروني دوباره كوچه دلتنگه
تو قاب پنجره امشب حضوره مه چه بي رنگه
خبر نداري دور از تو هميشه بونه مي گيرم
تو اين زندون تنهايي يه روزي بي تو ميميرم